به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر یکی از فرزندان این شهر قهرمان از روزهای نخست جنگ روایت می کند.
به گزارش روابط عمومی بهداشت و درمان صنعت نفت هرمزگان، به مناسبت سالروز
آزادسازی خرمشهر، یکی از فرزندان این شهر قهرمان، از روزهای نخست جنگ روایت می کند؛
روایتی که در آن هم رنج هست، هم کوچ اجباری، هم شجاعت خاموش، و هم امید. این گزارش
گفتگویی است با شهربانو محبی شاغل در
بهداشت و درمان صنعت نفت هرمزگان، که در زمان حمله عراق به ایران تنها ۸ سال داشته است. او از لحظهای میگوید
که خانوادهاش در ۳۱ شهریور مجبور
به ترک خانه شدند. از شبی که با اضطراب و عجله حرکت کردند و از اشکهایی که نه از ترس، که از غرور پنهان یک
ملت مقاوم، بود.
او می گوید:
"متولد خرمشهر
هستم و ساکن آن تا آغاز جنگ. من ۸ ساله بودم، و خوب به یاد دارم که در پی
بمباران سریع شهر در کنار خانوادهام ناچار به ترک آن شدیم. در روز ۳۱ شهریور، ساعت ۱۷، شاهد شلیک خمپاره ها توپ و راکت به محله مان
بودیم همان شب اول بسیاری از خانواده ها
شهر را ترک کردند اما ما با این امید که طی دو یا سه روز جنگ تمام خواهد شد ماندیم
. در روز هفتم جنگ تانک های عراقی وارد محله ما شدند در حالیکه تعدادکمی از
خانواده ها مثل ما هنوز در خانه هایشان مانده بودند. در همان لحظه ماشین سپاه
متوجه ما شد و ما را به مسجد جامع خرمشهر منتقل کرد .در مسجد جامع خرمشهر ماندیم. سه روز بدون غذای کافی و آب تمیز شرایطی
بسیار سختی را گذراندیم 14 روز پس از شروع جنگ در حالیکه شلمچه به تصرف نیروهای
بعثی صدام درآمده بود و هیچ غذایی برای
خوردن نداشتیم از روی پل خرمشهر، شهر را ترک کردیم و به آبادان رفتیم در آنجا شاهد
حصر آبادان بودیم تا نهایتا از طریق ماهشهر به شیراز و سپس به بندرعباس آمدیم اما امروز
پس از سالها، هنوز خاطره آن روزها در من زنده است."
سوم خرداد، فقط روز آزادی
خرمشهر نیست، بلکه روزی است برای شنیدن صداهایی که سالها در سینه مانده و حالا از
زبان نسلی بیرون میآید که «کودک جنگ» بوده اند.